گفتم كه نكن اي گل با ساز دلم بازي
گفتش كه دلت بردم ديگر به چه مي نازي؟
گفتم كه به هر سازت رقص دگري گردم
گفتش تو به اينگونه ، از خويش بتي سازي
گفتم كه زاحوالم آيا خبري داري؟
گفتش غزلت خواندم ، هي قافيه مي بازي
گفتم كه بخوان شعري در وصف دو چشمانم
گفتش كه به وصف تو ، چه شعر وچه آوازي
گفتم به چه نحوي تو فرهاد شدي اي گل؟
گفتش كه چه مي دانم تو ساحر پر رازي
گفتم كه توصيادي ، اين لحظه شكارم كن
گفتش كه نشستم تا ، تو تور بيندازي
تــــو چـــه میفهـــمی حال و روزٍ کســــی را که دیگــــر هیـــچ نگاهــــی دلش را نمیــــلرزاند...
سفری به دور دنیاست ،
وقتی دستانم تا انتها ، رویت را نوازش می کنند . . .
چه تناقض تلخی شده ام . . . دلم شورمیزند !
اما دستانم نمک ندارد . . .
حرفي نيست ... خودم سكوتت را معني مي كنم .. كاش مي فهميدي ... گــــــــــاهي همين نگــــاه ســـــــــــــــــــردت .. روي زمستان را هم كم مي كنـــــــــد ..!!!
مجنون هميشه مرد نيست .گاهي مجنون دختركي تنهاست كه زماني ليلي كسي بوده!!!!!!!
ﭼـﻘـﺪﺭ ﺧـﻮﺑـﻪ . . .
ﯾـﮑـﯽ ﺑـﺎﺷـﻪ
ﯾـﮑـﯽ ﺑـﺎﺷـﻪ ﮐـﻪ ﺑـﻐـﻠـﺖ ﮐـﻨـﻪ . . .
ﺳـﺮﺗـﻮ ﺑـﺰﺍﺭﯼ ﺭﻭﯼ ﺳـﯿـﻨـﺶ
ﺁﺭﻭﻣـﺖ ﮐـﻨـﻪ . . .
ﺣـُﺮﻡ ﻧـﻔـﺲ ﻫـﺎﺵ ﺗـﻨـﺖ ُ ﺩﺍﻍ ﮐـﻨـﻪ . . .
ﻋـﻄـﺮ ﺩﺳـﺘـﺎﺵ ﻣـﻮﻫـﺎﺗـﻮ ﻧـﻮﺍﺯﺵ ﮐـﻨـﻪ . . .
ﭼـﻘـﺪﺭ ﺧـﻮﺑـﻪ . . .
ﭼـﻘـﺪﺭ ﺧـﻮﺑـﻪ ﮐـﻪ ﺁﺭﻭﻡ ﺩﻡ ﮔـﻮﺷـﺖ ﺑـﮕـﻪ
ﻏـﺼـﻪ ﻧـﺨـﻮﺭﯼ ﻫـﺎ . . .
ﻣﻦ ﮐــ ♥ـــﻨـــ ♥ـــﺍﺭﺗـــــــ ♥ ـــــــــﻢ
پس چرا هر چی از تو میرسه
خاطره ...
نگاه ...
لبخند ...
یاد ...
ویران کننده است !
منو داغون میکنه ....!؟ میگن هر چی از دوست رسد نیکوست!
شماهم مثل من؛
دلتون یه فیـــلم بلنـــد میخواد...
یک واقعیت عــاشقـانه...
پر از سکانس های با "..." بودن
و یک دکمه تکـــــرار!!!؟؟
صبرت که تمام شد ، نرو
معرفت تازه از آن لحظه آغاز میشود . . .
سخــت تریـــن کارٍ دنیـــا بی محلـــی کــردن به کســـی است که بـا تمـــامٍ وجـــود دوسش داری...
نظرات شما عزیزان:
یاحق
شما رو لينك مي كنم شما
هم زحمتشو بكشين....
موفق باشين